به گزارش مشرق به نقل ار ایسنا، عزتالله انتظامي با اظهار تاسف فراوان از درگذشت حميد سمندريان گفت: تئاتر ايران نگين درشت قيمتي خود را از دست داد.
آقاي بازيگر گفت: تئاتر ايران جواهر بزرگ و قيمتي خود را از دست داده است. بايد به همهي هنرمندان و بهويژه هما روستا تسليت بگوييم.
او با اشاره به اينكه هميشه حميد سمندريان آرزو داشت نمايش «گاليله» را كار كند، اظهار تاسف كرد: اما نشد كه اين نمايش را كار كند؛ دير شد و امروز صبح خبر دادند كه درگذشته است. او حسرت به دل درگذشت.
وي افزود: دلم خوش نيست. كسي را از دست داديم كه براي همهي ما بزرگ بود. چون تحصيل در دانشگاه را خيلي دير آغاز كردم، دانشجوي ايشان بودم. هرچه دارم از اوست. آثاري فوقالعاده و زيبا اجرا كرد.
انتظامي كه تجربهي چندين پروژهي تلويزيوني و تئاتر صحنهاي را با حميد سمندريان داشته است يادآور شد: يكي از كارهاي درخشان ايشان نمايش «كرگدن» بود كه در دانشگاه تهران اجرا كرديم. با آنكه آن زمان در دانشگاهها را ميبستند كه كسي وارد نشود، حتي روي زمين هم تماشاگر نشسته بود.
اين هنرمند با سابقهي تئاتر، سينما و تلويزيون به ايسنا گفت: تئاتر ايران، كارگردان فوقالعادهي خود را از دست داد. كارگرداني كه شاگرداني بزرگ پرورش داد كه همه از بزرگان و استادان تئاتر ما شدند. زود او را از دست داديم. جايش هميشه خالي ميماند.
***
بهمن فرمانآرا از درگذشت حميد سمندريان اظهار تاسف كرد و گفت: تئاتر ايران خيلي به ايشان بدهكار است.
اين كارگردان سينما در گفتوگويي كوتاه با ايسنا، گفت: حميد سمندريان يكي از بهترين آدمها و باسوادترين هنرمند تئاتر بود.
او يادآور شد: گروه كثيري از هنرپيشهها پيش ايشان دوره ديدند. اما مسوولان هيچ وقت قدر اين آدمهاي مهم را ندانستند.
فرمان آرا با اظهار تاسف از درگذشت سمندريان گفت: تئاتر ايران خيلي به ايشان بدهكار است.
*********
رضا كيانيان در پي درگذشت حميد سمندريان نوشت: « .... به مرگ او حسودي كردم.»
اين بازيگر تئاتر و سينماي ايران در نوشتاري كه در پي يادداشت دوست مترجمش محمد حامد نوشته، خطاب به او نوشته است:
«حامد مهربانم
راست میگی دلم گرفت و بارانی شد..با ابرهای سیاه آمیخت..اما به مرگ او حسودی کردم
با آبرو رفت
کم درد کشید و رفت
کسی آرزوی مرگش را نکرد و رفت
شیمی درمانی نکرد و رفت
آلزایمر نگرفت و رفت
تا دو هفته قبل از رفتنش نمایشهای روی صحنه را میدید
هنوز از شوق تئاتر لبریز بود ..
با اشتیاق بازی استریند برگ را تحلیل میکرد.. یک تحلیل امروزی و متفاوت با اجراهای قبلی.
همین دو هفتهی آخر که بیشتر خواب بود یا خودش را به خواب میزد تا صحبتی از تئاتر میشد مینشست و با اشتیاقی که فقط برای یک آدم سالم تعریف میشود داد سخن میداد.
و به من که قرار بود (ادگار ) را در همین نمایش بازی کنم میگفت اگر گاهی «ادگار» به جایی که ما نمیدانیم کجاست خیره میشود......به مرگ خیره شده است بعد میخندید و میگفت اگر زنده موندم بیشتر حرف میزنیم.هم میدانست دارد میمیرد و هم به مرگ لبخند میزد.»
محمد حامد دوست قدیم رضا كيانيان ومترجم آثار «یون فوسه» که در سوئد زندگی میکند، 22 تير ماه متن پيام تسليتي را برای كيانيان و حمید امجد در پي درگذشت حميد سمندريان نوشت و در پي آن رضا كيانيان هم متني را منتشر كرد.
پيام تسليت محمد حامد خطاب به رضا كيانيان و حمید امجد به شرح ذيل است: « خبر فوت حمید سمندریان روزو روزگارم را با ابرهای سیاه درآمیخت . اینجا باران میبارد. میدانم دل شما هم بارانی ست. چون دل یاران که در هجران یاران . به شما و به تک تک اهالی تاتر از اعماق قلبم تسلیت میگویم. مرا هم در سوگ شریک خود کنید.»
************
بهزاد صديقي معتقد است: « حمید سمندریان مکتبی را در تئاتر ایران پدید آورد که بسیاری از ما در زیر چتر مکتبش جوانه زدیم.»
اين نمايشنامهنويس و منتقد تئاتر ايران در نوشتاري كه در پي درگذشت حميد سمندريان منتشر كرده است:
« از شمار دو چشم یک تن کم / وزشمار خرد هزاران بیش
هر چه از استاد بزرگ و خیلی بزرگ تئاتر ایران، استاد حمید سمندریان ، بگوییم ، کم گفتهایم. استادی که بسیاری از هنرمندان تئاتر شاگردش بودند.از استاد عزت الله انتظامی گرفته تا هنرمندانی نظیر اسماعیل شنگله ، گلاب آدینه ، رضا کیانیان ، زنده یاد احمد آقالو ، بهرام ابراهیمی ، آتش تقیپور و تا نسل ما که پیش از تاسیس آموزشگاهش در ادارهی برنامههای تئاتر در سال 1370 به همراه دوستانی هم چون محمد یعقوبی ، فریبرز عربنیا ، امیر جعفری ، مجید علم بیگی و ... شاگردیاش را کردیم و تا حالا نسل جدید و جوانی که درصحنههای تئاتر حضور فعالانهای دارند . حالا ما در سوگ از دست دادن او نشستهایم و بی او تنها شدهایم و نبودنش را نمیتوانیم تاب آوریم. حالا تئاتر ایران یکی از بزرگترین و مهمترین اعتبارها و افتخارهایش را از دست داده است.»
صديقي در ادامه نوشته است:« آری حمید سمندریان مکتبی را در تئاتر ایران پدید آورد که بسیاری از ما در زیر چتر مکتبش جوانه زدیم و امکان به صحنه آمدن را یافتیم. مکتبی که صحنهها از حضورش به اعتباررسیدند و غنا یافتند. مکتبی که به همواره رفتنها همواره کوشیدنها و همواره اندیشیدنها هادی و راهنمایمان شد. آری او از اندک شمارانی بود که همواره با بودنش تئاتر ایران را معنا میبخشید وگسترهی آن راهم پای زندگی ، بیش از پیش وسیعتر میساخت.
به پشت سر که نگاه میکنم ، دردانههای تئاتریاش را همانند «کرگدن»، «باغ وحش شیشهای»، «ملاقات بانوی سالخورده» ، «ازدواج آقای می سی سی پی»، «بازی استریندبرگ» و ... و باز هم «ملاقات بانوی سال خورده» را میبینم که هم چون نگین درخشانی برتارک تئاتر ایران نشسته است. امید که همهی ما بتوانیم نبودنش را تاب آوریم و همواره رهرو مکتبش باشیم.»
*********
ايرج راد درگذشت حميد سمندريان را ضايعهاي بسيار دشوار براي جامعهي هنري دانست.
اين كارگردان و بازيگر تئاتر گفت: از دست دادن استاد سمندريان براي جامعهي هنري و بهويژه تئاتر مملكت بسيار دشوار است. ايشان همواره با انرژي و روحيهاي كه داشت به همهي ما انرژي ميداد و هرگز تصور نميشد چنين فردي با اين روحيه و انرژي از دنيا برود. اما سرانجام به خاطر بيماري مهلكي كه داشت، دست مرگ ايشان را از ما گرفت.
ايرج راد كه با بازي در نمايش «مردههاي بيكفن و دفن» با حميد سمندريان همكاري داشته است يادآور شد: تاثير آثار استاد سمندريان بر روند تئاتر كشور بر هيچكس پوشيده نيست. ايشان علاوهبر كارگردانيهاي درخشان، هنرمندان بسيار بزرگي را پرورش داد. به گونهاي كه بسياري از هنرمندان و فارغالتحصيلان تئاتر كشور از شاگردان ايشان بودند و من هم جزو دانشجويان ايشان بودم.
وي ادامه داد: علاوهبر كارگرداني و تدريس، ترجمههاي ايشان از آثار بزرگ نمايشي از ديگر نقاط قوت كارنامه هنريشان است.
راد با اشاره به ويژگيهاي اخلاقي حميد سمندريان به ايسنا گفت: علاوهبر كار هنري، رفتار، كردار و برخورد استاد با تمام هنرمندان همواره زبانزد همگان بوده است. عشق و علاقه و الفتي كه به تئاتر داشت از دلش برميخاست و با تمام وجود تئاتر را دوست ميداشت.
او با اشاره به آشنايياش با حميد سمندريان يادآور شد: از حدود سالهاي 40 بود كه با استاد از طريق كارهايي كه به صحنه ميبرد آشنا شدم. همان زمان هم در جامعه هنري داراي اشتهار بود و تئاتريها برايشان ارزش و احترام بسياري قائل بودند.
********
«مجيد سرسنگي»، مديرعامل خانهي هنرمندان ايران و مدير تماشاخانهي ايرانشهر، حميد سمندريان را استادي تمام و كمال ميداند.
اين مدير هنري كه سالها پيش دانشجوي حميد سمندريان بوده است، به خبرنگار ايسنا، گفت: حميد سمندريان حدود شش دهه حضور مستمر در تئاتر كشور داشته است و ميتوان از دو زاويهي حضور هنري ايشان را ارزيابي كرد.
سرسنگي اضافه كرد: آثاري كه استاد سمندريان به صحنه برد، جزو افتخارات تاريخ تئاتر مملكت بود. از سوي ديگر چندين نسل دانشجو تربيت كرد و با پرورش آنان تاثيري غيرقابل انكار بر شيوه جديد تئاتر ايران نهاد.
وي افزود: استاد سمندريان معلمي به تمام معنا و استادي بيبديل بود؛ هم هنرمندي كاملا حرفهاي بود و هم به لحاظ اخلاقگرايي چهرهاي بينظير داشت كه ميتوان آن را در شيوهي پرورش دانشجويانش مشاهده كرد.
مدير تماشاخانهي ايرانشهر به ويژگيهاي اخلاقي حميد سمندريان اشاره كرد و گفت: از مهمترين ويژگيهاي او ميتوان به نداشتن حسد و بُخل اشاره كرد. او همواره براي ديگران كارگشايي ميكرد و هميشه دستش براي ديگران باز بود و همين ويژگيها از او استادي مسلم ساخته بود.
مجيد سرسنگي تاكيد كرد: حميد سمندريان نه تنها در رشته تخصصياش تئاتر موفق بود كه به لحاظ جنبههاي روحي و رواني از نوعي بزرگمنشي كمنظير برخوردار بود و بايد درگذشت اين هنرمند بزرگ را به تمام هنرمندان كشور تسليت بگوييم.
**********
اما بهزاد فراهاني گفت: وقتي سمندريان هست، تئاتر هم هست. اما وقتي سمندريان نيست، چون تئاتر او مبتني بر فكرت و حكمت بود، پس بايد به دنبال تئاتر گشت.
اين بازيگر و كارگردان تئاتر به ايسنا گفت: مشكل در اين است كه امروز انديشهي حميد سمندريان را از دست دادهايم و قطعا باروري انديشهي او زمان زيادي ميبرد.
او با اظهار تاسف از عدم پرورش جايگزينهايي براي پيشكسوتان فرهنگ و هنر عنوان كرد: متاسفانه در اين مملكت جايگزيني براي آدمهاي از دست رفته نميپرورانيم و زماني كه آنها ميروند جاي خاليشان باقي ميماند. همان طور كه فتحي، اسكويي، فنيزاده و خيليهاي ديگر رفتند و برايشان جايگزيني پيدا نشد.
فراهاني اضافه كرد: سمندريان هم رفت و جايش همچنان خالي ميماند و ما متاسفانه ارج و قربي براي پيشكسوتان به معناي واقعي آن قائل نميشويم و اين داستان تاسفباري است.
وي در پايان گفت: قطعا راه زندهياد حميد سمندريان توسط ما به عنوان شاگردان او ادامه پيدا ميكند و اميدوارم روزي در ايران تئاتر داشته باشيم كه به آن ارج و قرب بدهند.
********
نصرالله قادري ـ رييس كانون ملي منتقدان تئاتر ايران ـ در يادداشتي از حميد سمندريان گفت.
نصرالله قادري در دلنوشتهاي براي حميد سمندريان نوشته است: «وقتی که گالیله آمد و او نتوانست «وصیتنامه هنری»اش را بنویسد، گریستم! صبر کردم تا غائله تمام شود، که شد! و منجی که بعد از سالهای دور آمده بود، معجزهای نکرد، در حالی که مخی خواست «شق القمر» کند!
فکر کردم که این پیر برنای دانا کی به آرزویش میرسد؟ کی؟ کی؟ کی؟
دلنوشتهای را که پیش از این برایش نوشته بودم دوباره مرور میکنم، امروز! امروز! امروز! و به امید فردا میمانم. فردا! فردا! فردا! و دوستش میدارم. همیشه! همیشه! همیشه!»
اين كارگردان تئاتر در ادامه نوشته است: «عشق است که جان عاشقان زنده از اوست نوری است که آفتاب تابنده از اوست هر چیز که در غیب و شهادت یابی موجود بود ز عشق و پاینده از اوست.
برای غریبی چون من، «عشق» مترادف است با «تئاتر»! و سمندریان ذات تئاتر است. مهرش، خشمش، غضبش، محبتش و همه آنچه در اوست، زیباست.
برای تنهایی چون من، «زیبایی» مترادف است با «تئاتر»! و سمندریان ذات تئاتر است.
تلخی بسیار چشیده، سختی بسیار دیده، غربت را با همه وجودش حس کرده است و ناملایمتیهای بزرگ را تاب آورده است. او استاد مسلم تئاتر است. پیر ماست. سالهاست که خاموش است. وقتی گفت: «گالیله» وصیتنامه من است، به جان گریستم! این اوج تنهایی یک مرد است که درد به جان دارد. از مروت به دور است که نگذارند «گالیله» اجرا شود و گناهش را به گردن او بیندازند. این ناسپاسی است. از یاد نبریم که سمندریان استاد همه ما بوده است، هست و خواهد بود.»
قادري معتقد است: «حیف است که پیر ما ساکت باشد، معلم ما بغض به گلو داشته باشد و مهربان ما از دور به نظاره صحنه بنشیند. تئاتر خانه سمندریان است و سمندریان صاحب خانه تئاتر است. سالها پیش که هنوز هوا ابری بود، به رسم شاگردی گفتوگوی مفصلی با استاد را در ویژهنامه سوره آوردم. سالهایی که هیچ کس حرفی از او در صحنه مطبوعات نمیزد. دلم میخواست همراه پوسترش گفتوگوی مفصلی هم با او داشته باشیم. مثل همیشه در آمد که: نصرالله جان صبر کن. صبر!
فهمیدم که چه میگوید. صبر میکنم و این اندک را به رسم شاگردی که اندکی از بزرگیاش را پاس داشته میآورم، تا آن روزگار!
سمندریان، سمندریان است و زیباست و زیبایی دشوار است و ما دوستش داریم
امروز
فردا
همیشه.»
آقاي بازيگر گفت: تئاتر ايران جواهر بزرگ و قيمتي خود را از دست داده است. بايد به همهي هنرمندان و بهويژه هما روستا تسليت بگوييم.
او با اشاره به اينكه هميشه حميد سمندريان آرزو داشت نمايش «گاليله» را كار كند، اظهار تاسف كرد: اما نشد كه اين نمايش را كار كند؛ دير شد و امروز صبح خبر دادند كه درگذشته است. او حسرت به دل درگذشت.
وي افزود: دلم خوش نيست. كسي را از دست داديم كه براي همهي ما بزرگ بود. چون تحصيل در دانشگاه را خيلي دير آغاز كردم، دانشجوي ايشان بودم. هرچه دارم از اوست. آثاري فوقالعاده و زيبا اجرا كرد.
انتظامي كه تجربهي چندين پروژهي تلويزيوني و تئاتر صحنهاي را با حميد سمندريان داشته است يادآور شد: يكي از كارهاي درخشان ايشان نمايش «كرگدن» بود كه در دانشگاه تهران اجرا كرديم. با آنكه آن زمان در دانشگاهها را ميبستند كه كسي وارد نشود، حتي روي زمين هم تماشاگر نشسته بود.
اين هنرمند با سابقهي تئاتر، سينما و تلويزيون به ايسنا گفت: تئاتر ايران، كارگردان فوقالعادهي خود را از دست داد. كارگرداني كه شاگرداني بزرگ پرورش داد كه همه از بزرگان و استادان تئاتر ما شدند. زود او را از دست داديم. جايش هميشه خالي ميماند.
***
بهمن فرمانآرا از درگذشت حميد سمندريان اظهار تاسف كرد و گفت: تئاتر ايران خيلي به ايشان بدهكار است.
اين كارگردان سينما در گفتوگويي كوتاه با ايسنا، گفت: حميد سمندريان يكي از بهترين آدمها و باسوادترين هنرمند تئاتر بود.
او يادآور شد: گروه كثيري از هنرپيشهها پيش ايشان دوره ديدند. اما مسوولان هيچ وقت قدر اين آدمهاي مهم را ندانستند.
فرمان آرا با اظهار تاسف از درگذشت سمندريان گفت: تئاتر ايران خيلي به ايشان بدهكار است.
*********
رضا كيانيان در پي درگذشت حميد سمندريان نوشت: « .... به مرگ او حسودي كردم.»
اين بازيگر تئاتر و سينماي ايران در نوشتاري كه در پي يادداشت دوست مترجمش محمد حامد نوشته، خطاب به او نوشته است:
«حامد مهربانم
راست میگی دلم گرفت و بارانی شد..با ابرهای سیاه آمیخت..اما به مرگ او حسودی کردم
با آبرو رفت
کم درد کشید و رفت
کسی آرزوی مرگش را نکرد و رفت
شیمی درمانی نکرد و رفت
آلزایمر نگرفت و رفت
تا دو هفته قبل از رفتنش نمایشهای روی صحنه را میدید
هنوز از شوق تئاتر لبریز بود ..
با اشتیاق بازی استریند برگ را تحلیل میکرد.. یک تحلیل امروزی و متفاوت با اجراهای قبلی.
همین دو هفتهی آخر که بیشتر خواب بود یا خودش را به خواب میزد تا صحبتی از تئاتر میشد مینشست و با اشتیاقی که فقط برای یک آدم سالم تعریف میشود داد سخن میداد.
و به من که قرار بود (ادگار ) را در همین نمایش بازی کنم میگفت اگر گاهی «ادگار» به جایی که ما نمیدانیم کجاست خیره میشود......به مرگ خیره شده است بعد میخندید و میگفت اگر زنده موندم بیشتر حرف میزنیم.هم میدانست دارد میمیرد و هم به مرگ لبخند میزد.»
محمد حامد دوست قدیم رضا كيانيان ومترجم آثار «یون فوسه» که در سوئد زندگی میکند، 22 تير ماه متن پيام تسليتي را برای كيانيان و حمید امجد در پي درگذشت حميد سمندريان نوشت و در پي آن رضا كيانيان هم متني را منتشر كرد.
پيام تسليت محمد حامد خطاب به رضا كيانيان و حمید امجد به شرح ذيل است: « خبر فوت حمید سمندریان روزو روزگارم را با ابرهای سیاه درآمیخت . اینجا باران میبارد. میدانم دل شما هم بارانی ست. چون دل یاران که در هجران یاران . به شما و به تک تک اهالی تاتر از اعماق قلبم تسلیت میگویم. مرا هم در سوگ شریک خود کنید.»
************
بهزاد صديقي معتقد است: « حمید سمندریان مکتبی را در تئاتر ایران پدید آورد که بسیاری از ما در زیر چتر مکتبش جوانه زدیم.»
اين نمايشنامهنويس و منتقد تئاتر ايران در نوشتاري كه در پي درگذشت حميد سمندريان منتشر كرده است:
« از شمار دو چشم یک تن کم / وزشمار خرد هزاران بیش
هر چه از استاد بزرگ و خیلی بزرگ تئاتر ایران، استاد حمید سمندریان ، بگوییم ، کم گفتهایم. استادی که بسیاری از هنرمندان تئاتر شاگردش بودند.از استاد عزت الله انتظامی گرفته تا هنرمندانی نظیر اسماعیل شنگله ، گلاب آدینه ، رضا کیانیان ، زنده یاد احمد آقالو ، بهرام ابراهیمی ، آتش تقیپور و تا نسل ما که پیش از تاسیس آموزشگاهش در ادارهی برنامههای تئاتر در سال 1370 به همراه دوستانی هم چون محمد یعقوبی ، فریبرز عربنیا ، امیر جعفری ، مجید علم بیگی و ... شاگردیاش را کردیم و تا حالا نسل جدید و جوانی که درصحنههای تئاتر حضور فعالانهای دارند . حالا ما در سوگ از دست دادن او نشستهایم و بی او تنها شدهایم و نبودنش را نمیتوانیم تاب آوریم. حالا تئاتر ایران یکی از بزرگترین و مهمترین اعتبارها و افتخارهایش را از دست داده است.»
صديقي در ادامه نوشته است:« آری حمید سمندریان مکتبی را در تئاتر ایران پدید آورد که بسیاری از ما در زیر چتر مکتبش جوانه زدیم و امکان به صحنه آمدن را یافتیم. مکتبی که صحنهها از حضورش به اعتباررسیدند و غنا یافتند. مکتبی که به همواره رفتنها همواره کوشیدنها و همواره اندیشیدنها هادی و راهنمایمان شد. آری او از اندک شمارانی بود که همواره با بودنش تئاتر ایران را معنا میبخشید وگسترهی آن راهم پای زندگی ، بیش از پیش وسیعتر میساخت.
به پشت سر که نگاه میکنم ، دردانههای تئاتریاش را همانند «کرگدن»، «باغ وحش شیشهای»، «ملاقات بانوی سالخورده» ، «ازدواج آقای می سی سی پی»، «بازی استریندبرگ» و ... و باز هم «ملاقات بانوی سال خورده» را میبینم که هم چون نگین درخشانی برتارک تئاتر ایران نشسته است. امید که همهی ما بتوانیم نبودنش را تاب آوریم و همواره رهرو مکتبش باشیم.»
*********
ايرج راد درگذشت حميد سمندريان را ضايعهاي بسيار دشوار براي جامعهي هنري دانست.
اين كارگردان و بازيگر تئاتر گفت: از دست دادن استاد سمندريان براي جامعهي هنري و بهويژه تئاتر مملكت بسيار دشوار است. ايشان همواره با انرژي و روحيهاي كه داشت به همهي ما انرژي ميداد و هرگز تصور نميشد چنين فردي با اين روحيه و انرژي از دنيا برود. اما سرانجام به خاطر بيماري مهلكي كه داشت، دست مرگ ايشان را از ما گرفت.
ايرج راد كه با بازي در نمايش «مردههاي بيكفن و دفن» با حميد سمندريان همكاري داشته است يادآور شد: تاثير آثار استاد سمندريان بر روند تئاتر كشور بر هيچكس پوشيده نيست. ايشان علاوهبر كارگردانيهاي درخشان، هنرمندان بسيار بزرگي را پرورش داد. به گونهاي كه بسياري از هنرمندان و فارغالتحصيلان تئاتر كشور از شاگردان ايشان بودند و من هم جزو دانشجويان ايشان بودم.
وي ادامه داد: علاوهبر كارگرداني و تدريس، ترجمههاي ايشان از آثار بزرگ نمايشي از ديگر نقاط قوت كارنامه هنريشان است.
راد با اشاره به ويژگيهاي اخلاقي حميد سمندريان به ايسنا گفت: علاوهبر كار هنري، رفتار، كردار و برخورد استاد با تمام هنرمندان همواره زبانزد همگان بوده است. عشق و علاقه و الفتي كه به تئاتر داشت از دلش برميخاست و با تمام وجود تئاتر را دوست ميداشت.
او با اشاره به آشنايياش با حميد سمندريان يادآور شد: از حدود سالهاي 40 بود كه با استاد از طريق كارهايي كه به صحنه ميبرد آشنا شدم. همان زمان هم در جامعه هنري داراي اشتهار بود و تئاتريها برايشان ارزش و احترام بسياري قائل بودند.
********
«مجيد سرسنگي»، مديرعامل خانهي هنرمندان ايران و مدير تماشاخانهي ايرانشهر، حميد سمندريان را استادي تمام و كمال ميداند.
اين مدير هنري كه سالها پيش دانشجوي حميد سمندريان بوده است، به خبرنگار ايسنا، گفت: حميد سمندريان حدود شش دهه حضور مستمر در تئاتر كشور داشته است و ميتوان از دو زاويهي حضور هنري ايشان را ارزيابي كرد.
سرسنگي اضافه كرد: آثاري كه استاد سمندريان به صحنه برد، جزو افتخارات تاريخ تئاتر مملكت بود. از سوي ديگر چندين نسل دانشجو تربيت كرد و با پرورش آنان تاثيري غيرقابل انكار بر شيوه جديد تئاتر ايران نهاد.
وي افزود: استاد سمندريان معلمي به تمام معنا و استادي بيبديل بود؛ هم هنرمندي كاملا حرفهاي بود و هم به لحاظ اخلاقگرايي چهرهاي بينظير داشت كه ميتوان آن را در شيوهي پرورش دانشجويانش مشاهده كرد.
مدير تماشاخانهي ايرانشهر به ويژگيهاي اخلاقي حميد سمندريان اشاره كرد و گفت: از مهمترين ويژگيهاي او ميتوان به نداشتن حسد و بُخل اشاره كرد. او همواره براي ديگران كارگشايي ميكرد و هميشه دستش براي ديگران باز بود و همين ويژگيها از او استادي مسلم ساخته بود.
مجيد سرسنگي تاكيد كرد: حميد سمندريان نه تنها در رشته تخصصياش تئاتر موفق بود كه به لحاظ جنبههاي روحي و رواني از نوعي بزرگمنشي كمنظير برخوردار بود و بايد درگذشت اين هنرمند بزرگ را به تمام هنرمندان كشور تسليت بگوييم.
**********
اما بهزاد فراهاني گفت: وقتي سمندريان هست، تئاتر هم هست. اما وقتي سمندريان نيست، چون تئاتر او مبتني بر فكرت و حكمت بود، پس بايد به دنبال تئاتر گشت.
اين بازيگر و كارگردان تئاتر به ايسنا گفت: مشكل در اين است كه امروز انديشهي حميد سمندريان را از دست دادهايم و قطعا باروري انديشهي او زمان زيادي ميبرد.
او با اظهار تاسف از عدم پرورش جايگزينهايي براي پيشكسوتان فرهنگ و هنر عنوان كرد: متاسفانه در اين مملكت جايگزيني براي آدمهاي از دست رفته نميپرورانيم و زماني كه آنها ميروند جاي خاليشان باقي ميماند. همان طور كه فتحي، اسكويي، فنيزاده و خيليهاي ديگر رفتند و برايشان جايگزيني پيدا نشد.
فراهاني اضافه كرد: سمندريان هم رفت و جايش همچنان خالي ميماند و ما متاسفانه ارج و قربي براي پيشكسوتان به معناي واقعي آن قائل نميشويم و اين داستان تاسفباري است.
وي در پايان گفت: قطعا راه زندهياد حميد سمندريان توسط ما به عنوان شاگردان او ادامه پيدا ميكند و اميدوارم روزي در ايران تئاتر داشته باشيم كه به آن ارج و قرب بدهند.
********
نصرالله قادري ـ رييس كانون ملي منتقدان تئاتر ايران ـ در يادداشتي از حميد سمندريان گفت.
نصرالله قادري در دلنوشتهاي براي حميد سمندريان نوشته است: «وقتی که گالیله آمد و او نتوانست «وصیتنامه هنری»اش را بنویسد، گریستم! صبر کردم تا غائله تمام شود، که شد! و منجی که بعد از سالهای دور آمده بود، معجزهای نکرد، در حالی که مخی خواست «شق القمر» کند!
فکر کردم که این پیر برنای دانا کی به آرزویش میرسد؟ کی؟ کی؟ کی؟
دلنوشتهای را که پیش از این برایش نوشته بودم دوباره مرور میکنم، امروز! امروز! امروز! و به امید فردا میمانم. فردا! فردا! فردا! و دوستش میدارم. همیشه! همیشه! همیشه!»
اين كارگردان تئاتر در ادامه نوشته است: «عشق است که جان عاشقان زنده از اوست نوری است که آفتاب تابنده از اوست هر چیز که در غیب و شهادت یابی موجود بود ز عشق و پاینده از اوست.
برای غریبی چون من، «عشق» مترادف است با «تئاتر»! و سمندریان ذات تئاتر است. مهرش، خشمش، غضبش، محبتش و همه آنچه در اوست، زیباست.
برای تنهایی چون من، «زیبایی» مترادف است با «تئاتر»! و سمندریان ذات تئاتر است.
تلخی بسیار چشیده، سختی بسیار دیده، غربت را با همه وجودش حس کرده است و ناملایمتیهای بزرگ را تاب آورده است. او استاد مسلم تئاتر است. پیر ماست. سالهاست که خاموش است. وقتی گفت: «گالیله» وصیتنامه من است، به جان گریستم! این اوج تنهایی یک مرد است که درد به جان دارد. از مروت به دور است که نگذارند «گالیله» اجرا شود و گناهش را به گردن او بیندازند. این ناسپاسی است. از یاد نبریم که سمندریان استاد همه ما بوده است، هست و خواهد بود.»
قادري معتقد است: «حیف است که پیر ما ساکت باشد، معلم ما بغض به گلو داشته باشد و مهربان ما از دور به نظاره صحنه بنشیند. تئاتر خانه سمندریان است و سمندریان صاحب خانه تئاتر است. سالها پیش که هنوز هوا ابری بود، به رسم شاگردی گفتوگوی مفصلی با استاد را در ویژهنامه سوره آوردم. سالهایی که هیچ کس حرفی از او در صحنه مطبوعات نمیزد. دلم میخواست همراه پوسترش گفتوگوی مفصلی هم با او داشته باشیم. مثل همیشه در آمد که: نصرالله جان صبر کن. صبر!
فهمیدم که چه میگوید. صبر میکنم و این اندک را به رسم شاگردی که اندکی از بزرگیاش را پاس داشته میآورم، تا آن روزگار!
سمندریان، سمندریان است و زیباست و زیبایی دشوار است و ما دوستش داریم
امروز
فردا
همیشه.»